رازیفرهنگ نامها(تلفظ: rāzi) (در قدیم) منسوب به ری ، اهل ری ؛ (در اعلام) لقب دانشمند و طبیب مشهور ایرانی (محمد بن زکریای رازی) ؛ ]این نام با کلمهی عربی ـ فارسی رازی به معنای ب
رازیلغتنامه دهخدارازی . (اِخ ) محمدبن عمربن حسین بن حسن بن علی . اصل وی از طبرستان بود و در ری تولد یافت و در هرات درگذشت . کنیه ٔ او ابوعبداﷲ و معروف به امام فخر رازی و فخر راز
رازیلغتنامه دهخدارازی . (اِخ ) نامش امیر و فرزند میرسایلی است . این بیت از اوست :من بیچاره کاین بیدادگر خوی تو می بینم دل از من دید و من از چشم جادوی تو میبینم . (تحفه ٔ سامی ص
رازیلغتنامه دهخدارازی . (اِخ ) (دهخدا. ابوالمعالی ) از شعرای عهد سلاجقه و با حکیم سنائی و مختاری غزنوی معاصر و علو طبعش از اشعارش ظاهر و در فضل و کمال در زمان خود نادر بوده و از
رازیلغتنامه دهخدارازی . (اِخ ) (سید...) ادوارد فاندیک مؤلف کتاب «اکتفاء القنوع عما هو مطبوع » در ص 356 آن کتاب تألیف نهج البلاغة را به سید مرتضی یا سیدرضی نسبت داده و تصور نمو
رازی اصفهانیلغتنامه دهخدارازی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) صاحب تذکره ٔ صبح گلشن آرد: برادر کوچک محمد شریف هجری بوده شاه طهماسب ماضی بوزارت اصفهان عزتش افزوده از اوست :نه آن بدمهر را
رازی تبریزیلغتنامه دهخدارازی تبریزی . [ ی ِ ت َ ] (اِخ ) نامش محمدرضا طبعش با رازهای سخن آشناست . دوبار در هندوستان آمده بطریق سیر و تماشا گذرش افتاد باز به وطن خود رو نهاد. از اوست :چ
رازی اصفهانیلغتنامه دهخدارازی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) صاحب تذکره ٔ صبح گلشن آرد: برادر کوچک محمد شریف هجری بوده شاه طهماسب ماضی بوزارت اصفهان عزتش افزوده از اوست :نه آن بدمهر را
رازی تبریزیلغتنامه دهخدارازی تبریزی . [ ی ِ ت َ ] (اِخ ) نامش محمدرضا طبعش با رازهای سخن آشناست . دوبار در هندوستان آمده بطریق سیر و تماشا گذرش افتاد باز به وطن خود رو نهاد. از اوست :چ
رازی شوشتریلغتنامه دهخدارازی شوشتری . [ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از آن شهر تا غایت شاعری بهتر ازاو پیدا نشده طبعش به غزل راغب بود و بدین واسطه به احکام و اکابر مصاحبت مینمود. این ابیات از اوست