dispartingدیکشنری انگلیسی به فارسیدور زدن، شکافتن، منقسم کردن، جدا شدن، تقسیم شدن، هدف گیری کردن، جدا کردن
نومید کنندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdiscouraging, dispiriting, frustrating, hopeless, irredeemable, wet blanket