افشاdisclosureواژههای مصوب فرهنگستانانتشار اطلاعات مربوط به یک شرکت که میتواند بر تصمیمات مربوط به سرمایهگذاری یا قیمت سهام آن و داوری مردم دربارۀ شرکت تأثیر بگذارد
خودافشاگریself-disclosureواژههای مصوب فرهنگستانبرملا کردن ژرفترین احساسها و تخیلها و تجربههای خود
اثبات بیشتراواmaximum disclosure proofواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش اثبات در رمزنگاری که در آن اثباتکننده دارای اطلاعات وارسیپذیر است و برای متقاعد ساختن وارسیکننده به این واقعیت، اطلاعات را در اختیار او قرار میدهد، بهطوریکه وارسیکننده خود قادر به اجرای روند وارسی باشد متـ . اثبات بیشینهافشا
اثبات کمتراواminimum disclosure proofواژههای مصوب فرهنگستاننوعی روش اثبات در رمزنگاری که در آن اثباتکننده بدون هیچ شبههای میتواند وارسیکننده را به صحت اطلاعات خود متقاعد کند به طریقی که وارسیکننده نتواند از محتوای این اطلاع باخبر شود متـ . اثبات کمینهافشا
آشکار سازیدیکشنری فارسی به انگلیسیdemonstration, disclosure, disinterment, exposé, manifestation, revelation, unveiling
خودافشاگریself-disclosureواژههای مصوب فرهنگستانبرملا کردن ژرفترین احساسها و تخیلها و تجربههای خود