directionدیکشنری انگلیسی به فارسیجهت، مسیر، سمت، هدایت، دستور، سو، مدیریت، رهبری، طرف، خط سیر، قانون کلی، قانون شرع، اداره جهت، راه مسیر
جهتیابdirection finderواژههای مصوب فرهنگستانابزاری که برای پیدا کردن زاویۀ بین امتداد محل استقرار ایستگاه جهتیاب تا منبع تابش الکترونیکی و شمال مغناطیسی در جهت حرکت عقربههای ساعت به کار میرود؛ این زاوی
جهتیابیdirection findingواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای تعیین زاویۀ فرستندۀ امواج رادیویی با استفاده از آنتن بسیار دقیق و یک نشاندهندۀ سمت
چراغ راهنما 2direction indicator 1/ directional indicator, turn indicator, turn signal lamp, indicator 1, directional signal, turn signal, turn signal light, blinkerواژههای مصوب فرهنگستانهریک از چراغهای چشمکزن زردرنگ در جلو و عقب و کنارهای خودرو که راننده برای آگاه کردن دیگران از تغییر مسیر خود از آنها استفاده میکنند
نشانگر چراغ راهنماdirection indicator warning light, indicator warning light, turn signal indicatorواژههای مصوب فرهنگستاندو چراغ چشمکزن بر روی صفحۀ نشانگر که نشاندهندۀ روشن شدن چراغ راهنما و جهت آن است