یهنلغتنامه دهخدایهن . [ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 38000 گزی باختری بیرجند، با 230 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . م
زاویهنشینفرهنگ مترادف و متضادانزواطلب، خلوتگزین، خلوتنشین، خلوتی، رهبان، گوشهگیر، گوشهنشین، معتزل، معتکف، منزوی
جیهونلغتنامه دهخداجیهون . [ ج َ ] (اِخ ) جیحون . نام رود معروف در ترکستان ، آنرا بفارسی آمودریا و در زمان قدیمتر وخشاب میگفتند که به یونانی همین کلمه ٔ ایرانی را به شکل اوخسوس بر
توجیه نویسلغتنامه دهخداتوجیه نویس . [ ت َ / تُو ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه حواله ٔ برات دیوانی را می نویسد. (ناظم الاطباء). رجوع به توجیه شود.