64 مدخل
تشخیص دادن، برشناخت کردن
تشخیص داده شده، تشخیص دادن، برشناخت کردن
تشخیص داده می شود، تشخیص، عیب شناسی، تشخیص ناخوشی
قابل تشخیص است
روش تشخیصی
تشخیص، امکانات عیب شناسی
diagnose