یاعلیفرهنگ انتشارات معین(عَ) [ ع . ] (ندا.) این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف به کار رود: 1 - هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند. ؛~ گفتن باب دوست
یاعلی گوابرلغتنامه دهخدایاعلی گوابر. [ ع َگ َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رودسر شهرستان لاهیجان با 200 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
جیانلیلغتنامه دهخداجیانلی .(اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 شود.
کیالیلغتنامه دهخداکیالی .[ ک َی ْ یا ] (حامص ) عمل و شغل کیال . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیال شود. || (اِ مرکب ) مزدکیال و شخص پیمانه کننده . (ناظم الاطباء). دستمزدی که به وز
کیالیهلغتنامه دهخداکیالیه . [ ک َی ْ یا لی ی َ ] (اِخ ) از فِرَق شیعه ٔ اصحاب احمدبن کیال که مدعی رسالت و قائمی بوده و مقاله ای مخلوط از مطالب علمی و آراء دینی خود داشته واز این م