برداشت تفصیلیdetailed surveyواژههای مصوب فرهنگستانبرداشتی که در آن عوارض کوچک موجود در منطقه نیز در نظر گرفته میشود
زمانبندی تفصیلیdetailed scheduleواژههای مصوب فرهنگستاننوعی برنامۀ زمانبندی که جزئیات همۀ فعالیتهای پروژه را، دستکم در میان دو موعد اصلی، در بر دارد و با کلانبرنامۀ زمانی همسو و سازگار است
گشتنامۀ مسافرdetailed passenger itinerary, DPIواژههای مصوب فرهنگستانگشتنامهای مشروح که به گردشگران داده میشود تا بتوانند با توجه به اطلاعات مندرج در آن برای خود برنامهریزی کنند
موازنة تفصیلیdetailed balanceواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای مبنی بر اینکه وقتی سامانهای در حال تعادل باشد فراوانی هر فرایند با فراوانی فرایند معکوس آن یکسان است
مفصلدیکشنری فارسی به انگلیسیarthro-, circumstantial, comprehensive, detailed, expansive, extensive, heartily, hinge