افسرنگهبان ناوofficer of the deck, OODواژههای مصوب فرهنگستانافسرنگهبانی که در غیاب فرمانده مسئولیت کشتی را بر عهده دارد
deckدیکشنری انگلیسی به فارسیعرشه، دسته، عرشه کشتی، کف، دستینه، یک دسته ورق، پوشاندن، اراستن، زینت کردن، عرشهدار کردن
اتاقک عرشهdeck house/deckhouseواژههای مصوب فرهنگستاناتاقکی در آزادعرشه یا عرشة ساختمان شناور (superstructure deck) در ابعادی بسیار کوچکتر از ساختمان شناور که از آن بهعنوان انباری برای نگهداری وسایل و ابزارآلات