کیثوفیلالغتنامه دهخداکیثوفیلا.[ ث ُ ] (معرب ، اِ) لغتی است یونانی و معنی آن به فارسی ازسنگ ساخته باشد، و آن صمغی است به غایت صلب و از درخت نوعی بلوط به هم می رسد، و به عربی صمغالبلو
تعویثلغتنامه دهخداتعویث . [ ت َع ْ ] (ع مص ) بازداشتن و بر تأخیر و درنگ داشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بازداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). || برگردانیدن
تغویثلغتنامه دهخداتغویث . [ ت َغ ْ ] (ع مص ) فریاد خواندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). واغوثاه گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تلویثلغتنامه دهخداتلویث . [ ت َل ْ ] (ع مص ) بند کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || آلوده کردن . (زوزنی ). آلودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم
مودبانهدیکشنری فارسی به انگلیسیde rigueur, civilly, courteously, decent, gracefully, suave, politely, punctilious, punctiliously, respectful, respectfully, suavely
شیکدیکشنری فارسی به انگلیسیa la mode, chic, dapper, de rigueur, dressy, fashionable, mod, natty, rakish, sleek, smart, spruce, style, stylish, swinger, swinging