یشماقلغتنامه دهخدایشماق . [ ی َ ] (ترکی ، اِ) یاشماق . (یادداشت مؤلف ): شربتی ، پارچه ای است بسیار نازک (دلبند) از آن یشماق سازند. (دیوان نظام قاری ص 201). و رجوع به یاشماق شود.
یاشماقلغتنامه دهخدایاشماق . (اِ) چارقدی که زنان ترک سر و نیمه ٔ زیرین روی را بدان پوشند. لچکی که بر زنخ بندند. چانه بند. (یادداشت مؤلف ). خمار. دهان بند.
اویماقاتلغتنامه دهخدااویماقات . [ اُ ] (ترکی ،اِ) ج ِ اویماق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ): سایر لشکریان و اویماقاتی که همراه داشت با اموال و جهات به تحت تصرف امراء محمدزمان میرزا درآ
اویماقلغتنامه دهخدااویماق . [ اُ ] (ترکی ، اِ) قوم و قبیله . (غیاث اللغات ) ج ، اویماقات . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
داس(گندم چین)گویش اصفهانی تکیه ای: dahra طاری: dâriyo طامه ای: dâs طرقی: dowro کشه ای: dowro نطنزی: dâr