26 فرهنگ

14 مدخل


ترجمه مقاله

dabbled

ˈdabəl

dabbled، رنگ پاشیدن، نم زدن، تر کردن، سرسری کارکردن، در اب شلپ شلپ کردن، بطور تفریحی کاری را کردن