بریدهنقشcut outواژههای مصوب فرهنگستاناَشکال کوچک بریدهشده از کاغذ یا مقوا یا چوب یا مواد دیگر که در پویانمایی از آنها استفاده میشود متـ . بریده
ببُر و بچسبانcut and pasteواژههای مصوب فرهنگستانجدا کردن یک شیء یا مطلب از یک جا و قرار دادن آن در جای دیگر
نمای نزدیکclose-up, CU, close shot, CSواژههای مصوب فرهنگستاننمایی که در آن، موضوع شامل شیء یا بازیگر، بیشترِ قابِ تصویر را پر میکند
ویژگی قطع زودهنگامearly cut-off featureواژههای مصوب فرهنگستانخصوصیت دستگاه فرماندهی چراغ راهنمایی برای قطع یک حرکت معین، قبل از حرکات دیگر، در همان مرحله