curseدیکشنری انگلیسی به فارسیلعنت، نفرین، دشنام، فحش، سب، بلاء، ناسزا گفتن، فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن، عمل کفر امیزکردن
courseدیکشنری انگلیسی به فارسیدوره، مسیر، جریان، روش، اصول، در طی، جهت، خط سیر، خط مشی، بخشی از غذا، اموزه، اموزگان، سمت، دنبال کردن، بسرعت حرکت دادن، چهار نعل رفتن
cursesدیکشنری انگلیسی به فارسیلعنت، نفرین، دشنام، فحش، سب، بلاء، ناسزا گفتن، فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن، عمل کفر امیزکردن
cursesدیکشنری انگلیسی به فارسیلعنت، نفرین، دشنام، فحش، سب، بلاء، ناسزا گفتن، فحش دادن، نفرین کردن، عاق کردن، عمل کفر امیزکردن