سازهای کوبهایpercussion instrumentsواژههای مصوب فرهنگستانسازهایی، غالباً از پوستصداها یا خودصداها، که در آنها با ضربه زدن یا کوبیدن مستقیم بر عامل مرتعششونده صدا تولید میشود
زنگهای کوبهایstruck bellsواژههای مصوب فرهنگستاندستهای از زنگها که کوبۀ آنها به بدنۀ ساز متصل نیست
کباثلغتنامه دهخداکباث . [ ک َ ] (ع اِ) ثمر و بر درخت پیلو که خوب و نیک پخته و رسیده باشد.(از آنندراج ) (از منتهی الارب ). رجوع به اراگ شود.
کبادلغتنامه دهخداکباد. [ ک ِ ] (ع مص ) رنج کشیدن و تحمل کردن کاری . (از اقرب الموارد). رنج کاری کشیدن و سختی دیدن . (از منتهی الارب ).