شکست بلورینcrystalline fractureواژههای مصوب فرهنگستانشکستی در فلزات چندبلوری با سطحشکستی ناصاف و خشن
آلیاژ بلوری بینظمdisordered crystalline alloyواژههای مصوب فرهنگستانمخلوطی از دو یا چند عنصر که در آن اتمهای مخلوط بهطور کاتورهای در جایگاههای شبکۀ بلور قرار میگیرند
شفافدیکشنری فارسی به انگلیسیcrystalline, diaphanous, glassy, gossamer, liquid, lucid, pellucid, see-through, transparent