countriesدیکشنری انگلیسی به فارسیکشورها، کشور، مملکت، سرزمین، دیار، ییلاق، مرز و بوم، دهات، خاک، بیرون شهر، سامان
عملیات چندملیتیmultinational operation, allied countries operation, allied forces operationواژههای مصوب فرهنگستانعملیاتی که نیروهای نظامی دو یا چند کشور برای اجرای مأموریتی مشترک در یک منطقه انجام میدهند