42 مدخل
مصرف شده
تمام شده، بپایان رساندن، انجام دادن، عروسی کردن، بوصال رسیدن
مصرف شود
مشورت شده
مصرف کن
همیوغ
consummately, wholehearted
consummate
consummate, culminate, heighten
consulate