conductivityدیکشنری انگلیسی به فارسیهدایت، رسانایی، قابلیت هدایت، قابلیت رسانایی، ضریب هدایت یا انتشار
رسانندگیconductivityواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری برای نمایش توانایی جسم در رسانش الکتریکی که با معکوس مقاومت ویژۀ جسم رسانا برابر است
تصویر رسانندگیـ ژرفاconductivity-depth imageواژههای مصوب فرهنگستاننمودار نمایشدهندة رسانندگی بهصورت تابعی از فاصله و ژرفا
رسانشدیکشنری فارسی به انگلیسیcommunication, conduction, conductivity, conveyance, delivery, extension, reach