شکستگی بازopen fracture, compound fractureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکستگی که در آن استخوان شکسته به محیط خارج راه پیدا کند
compoundدیکشنری انگلیسی به فارسیترکیب، محوطه، جسم مرکب، بلور دوتایی، ترکیب کردن، امیختن، مخلوط کردن، مرکب، چند جزئی، لفظ مرکب