کولاکلغتنامه دهخداکولاک . (اِ) به معنی دویم کولاب است که موجه ٔ عظیم باشد. (برهان ). به معنی کلاک یعنی موج بزرگ نوشته شده . (از آنندراج ). همان کلاک یعنی موج بزرگ . (فرهنگ رشیدی ). موجه ٔ عظیم . (ناظم الاطباء). || بعضی به معنی طوفان گفته اند. (فرهنگ رشیدی ). افاده ٔ معنی طوفان نیز می کند. (آنن
کولکلغتنامه دهخداکولک . [ ل َ ] (اِ) کدویی بود که زنان پنبه را در او نهند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 302) . کدویی را گویند که زنان پنبه ٔ رشتن را در آن نهند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در لهجه ٔ کرمانی ، کولک (غوزه ٔ پنبه ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ) <sp
کولیکلغتنامه دهخداکولیک . (اِخ ) کولیک بزرگ و کولیک کوچک کوههایی است که خط سرحدی ایران و عراق از آنجا عبور می کند. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان صص 38-40 شود.
کویلکلغتنامه دهخداکویلک . [ کُی ْ ل َ ] (ترکی ، اِ) در ترکی به معنی پیراهن . (غیاث ) (آنندراج ). پیراهن . (فرهنگ فارسی معین ).