خم همباشیcoexistence curveواژههای مصوب فرهنگستانمنحنیای که دو حالت همباش را در نمودار حالت از هم جدا میکند
همباشیcoexistenceواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن گیاهان بالغی که نیازهای ریختاندامشناختی و بردباری آنها بسیار شبیه به هم است، میتوانند در یک جامعه با هم زندگی کنند به شرط آنکه عوامل مؤثر بر
همزیستیcoexistenceواژههای مصوب فرهنگستانتوافق ضمنی بین دو یا چند کشور آشتیناپذیر برای اجتناب از جنگ
همزیستی مسالمتآمیزpeaceful coexistenceواژههای مصوب فرهنگستانرهنامۀ سیاست خارجی که میکوشد اختلافات سیاسی را با نیازهای عملی سیاسی سازگار کند؛ این رهنامه را عمدتاً به پیشنهاد خروشچف در سال 1956 نسبت میدهند
استحکامدیکشنری فارسی به انگلیسیconsistency, integrity, solidity, soundness, stability, steel, strength, sturdiness, support, tenacity