خاشCOD, chemical oxygen demandواژههای مصوب فرهنگستانمقدار اکسیژنی که باید برای اُکسایش آلودگیهای موجود در فاضلاب مصرف شود متـ . خواست اکسیژن شیمیایی
زخیلغتنامه دهخدازخی . [ زُ خ َی ی ] (اِخ ) عنبری از اولاد فرطبن عبدمناف صحابی است . پیغمبر (ص ) او را برکت داد و با دست سرش را مسح کرد. (از منتهی الارب ). وی فرزند بنت ثعلبه ٔ
دوزخیلغتنامه دهخدادوزخی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به دوزخ . (آنندراج ) (غیاث ). کسی که در دوزخ جای دارد. ج ، دوزخیان . (ناظم الاطباء). ازاهل دوزخ . جهنمی . اهل جهنم . از دوزخ . آن
دست انداختندیکشنری فارسی به انگلیسیbadinage, cod, dally, fool, hoax, jest, kid, mock, rally, ridicule, spoof, sport, tease, trick