زداییدنلغتنامه دهخدازداییدن . [ زِ / زُ / زَ دَ ] (مص ) دور کردن و ازاله ٔ چیزی از چیزی دیگر یا از کسی : از بخشش تو عالم پر جعفری و رکنی وز خلعت تو گیتی پر رومی و بهایی مردی همی نم
زداییدنیلغتنامه دهخدازداییدنی . [ زِ / زُ / زَ دَ ](ص لیاقت ) زایل شدنی . سزاوار محو شدن . قابل ازاله .