زدبلغتنامه دهخدازدب . [ زِ ] (ع اِ) حصه و بهره از هر چیزی . ج ، ازداب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). بهره و نصیب است . جمع آن ازداب می آید. (ترجمه ٔ قاموس ).
زدبرلغتنامه دهخدازدبر. [ زَ ب َ ] (ع اِ) مانند زأمج و زأبر بمعنی «همه » است . گویند: اخذت الشی ٔ بزدبره ؛ یعنی گرفتم همه ٔ آنرا. (از جمهره ٔ ابن درید ج 3 ص 480).
زودبودلغتنامه دهخدازودبود. (ص مرکب ) کنایه از بیجا و بی حساب . (غیاث ). بیهوده و بی جا و بی مناسبت . (ناظم الاطباء). کنایه از بی جا و بی حساب . و این را در مقامی گویند که شخص کاری