زمازیرلغتنامه دهخدازمازیر. [ زَ ] (ع ص ) لحمه ٔ زمازیر؛ گوشت او منقبض و ترنجیده است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
زرازیرلغتنامه دهخدازرازیر. [ زَ ] (ع اِ) ج ِ زرزور. (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)(منتهی الارب ): شوکران مردم را هلاک می کند و سار را که بتازی زرازیر گویند زیان ندارد
زمزیرانلغتنامه دهخدازمزیران . [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان گورگ سردشت است که در بخش سردشت شهرستان مهاباد واقع است و 218 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).