پاکسازی 2clearance, CL, drug clearanceواژههای مصوب فرهنگستانپالایش خون از دارو یا ترکیبات دیگر از راه اندامهایی مانند کبد و کلیه
زملغتنامه دهخدازم . [ زَ ] (اِخ ) نام چشمه ای است و بعضی چشمه ٔ زمزم را گویند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). نام چاهی در مسجدالحرام که به چاه زمزم معروف است . (ناظم الاطباء).
زملغتنامه دهخدازم . [ زَ ](اِ) بمعنی سرما باشد که در مقابل گرماست و لهذا ایام سرما را زمستان گویند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ). سرما. ضد گرما. (ناظم الاطب
زملغتنامه دهخدازم . [ زَ / زَم م ] (اِخ ) نام رودخانه ای است و بعضی گویند نام شهری است که این رودخانه از پهلوی آن می گذرد و بدان شهر موسومست . (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ا
زمکلغتنامه دهخدازمک .[ زَ ] (ع مص ) برانگیختن کسی را بر کسی تا سخت خشمگین شود بر وی . || پر کردن مشک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زمکلغتنامه دهخدازمک . [ زِ م ِ ] (ع اِ) بن دم جانور پرنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دم غزه ٔ مرغ و دم مرغ و بن دم آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).