زهازهلغتنامه دهخدازهازه . [ زِ زِه ْ ] (صوت مرکب ، اِ مرکب ) تحسین از پی تحسین باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). مرحبا و آفرین . (انجمن آرا) (آنندراج
زهزهةلغتنامه دهخدازهزهة. [ زَ زَ هََ ] (ع مص ) تحسین کردن . از «زِه ْ» بمعنی احسنت . (از دزی ج 1 ص 609). رجوع به زه شود.
زهازلغتنامه دهخدازهاز. [ زَ ] (اِ) بانگ و فریاد و نعره را گویند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بانگ برای استمداد. (ناظم الاطباء).
زهزاهلغتنامه دهخدازهزاه . [ زَ ] (ع ص ) مرد متکبر زشت هیئت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || متکبر بدون شایستگی . (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد).