زهیدنلغتنامه دهخدازهیدن . [ زَ دَ ] (مص ) افتادن . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). || روان شدن . || چکیدن و تقطیر شدن . || تراویدن . || بردن در قمار. (ناظم الاطباء).
زهیدنلغتنامه دهخدازهیدن . [ زِ دَ ](مص ) زاییدن . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاییدن و تولد کردن . (فرهنگ فارسی معین )... زیهیدن ؛ زادن . پیش آ
زهیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. زاییدن؛ بچه آوردن.۲. (مصدر لازم) تراویدن.۳. (مصدر لازم) تراویدن آب از درز چیزی.۴. [مجاز] به وجود آمدن: ◻︎ قوتت از قوت حق میزهد / نه از عروقی کز حرارت میجه
بیرون زهیدنلغتنامه دهخدابیرون زهیدن . [ زِ دَ ] (مص مرکب ) به خارج تراویدن . تراوش کردن بخارج . پس دادن . رجوع به زهیدن شود.
گزیدنگویش اصفهانی تکیه ای: vedi طاری: dartây(mun) طامه ای: vedâɂan طرقی: vâtâymun کشه ای: dertây(mun) نطنزی: vâdâɂan