فامینهchromatinواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای از اسیدهای هستهای و پروتئینها که بهشدت رنگپذیر است و در هنگام تقسیم یاختهای فامتن ایجاد میکند
دگرش فامینهchromatin modificationواژههای مصوب فرهنگستانهرگونه تغییر در ساختار کلی یا موضعی فامینه ازطریق متیلگذاری یا استیلگذاری یا مانند آنها
بازآرایی فامینهchromatin remodellingواژههای مصوب فرهنگستانتغییر در ساختار هستهتن که بستری برای فعالیت ژنها فراهم میکند
عایق 2insulatorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از توالیهای دِنا که به پروتئینهای ویژه متصل میشوند و مرز نواحی فعال و غیرفعال را مشخص میکنند متـ . عنصر مرزبند boundary element عایق فامینهای chromatin insulator
دگرفامینهheterochromatinواژههای مصوب فرهنگستانبخشهایی از فامینه که در مرحلۀ میانچهر متراکمتر و رنگپذیرترند