hooksدیکشنری انگلیسی به فارسیقلاب، دام، چنگک، تله، چنگک بزرگ، ضربه، منقار نوک برگشته، منقار عقابی، بشکل قلاب دراوردن، کج کردن، گرفتار کردن، بدام انداختن، ربودن، گیر اوردن
hacksدیکشنری انگلیسی به فارسیهک ها، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، چاک، برش، ضربه، ضربت، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه، نویسنده مزدور، جنده، فاحشه، خش، بریدن، زخم زدن، بیل زدن، خرد کردن