chequeدیکشنری انگلیسی به فارسیبررسی، چک، برات، حواله، چک بانک، بوته، مکی، بررسی کردن، مقابله کردن، جلوگیری کردن از، ممانعت کردن، رسیدگی کردن، تطبیق کردن، نشان گذاردن، منع کردن
عمق سِکیSecchi depth, Secchi disk depth, Secchi disk transparencyواژههای مصوب فرهنگستانعمقی از آب که در آن زلالیسنج سِکی غوطهوردرآب دیگر دیده نمیشود یا بهزحمت قابل تشخیص است
چک الکترونیکیelectronic chequeواژههای مصوب فرهنگستانانتقال وجه بهصورت الکترونیکی ازطریق برداشت مستقیم پول از حساب الکترونیکی فرد متـ . ای ـ چک e-cheque
چک الکترونیکیelectronic chequeواژههای مصوب فرهنگستانانتقال وجه بهصورت الکترونیکی ازطریق برداشت مستقیم پول از حساب الکترونیکی فرد متـ . ای ـ چک e-cheque