champدیکشنری انگلیسی به فارسیقهرمان، نشخوار، عمل جویدن، میدان جنگ، بیابان، مخفف قهرمان، جویدن، نشخوار کردن، با صدا جویدن
champsدیکشنری انگلیسی به فارسیچمپ ها، قهرمان، نشخوار، عمل جویدن، میدان جنگ، بیابان، مخفف قهرمان، جویدن، نشخوار کردن، با صدا جویدن
قهرمان 1champion, champواژههای مصوب فرهنگستانبرندۀ مقام اول یا جایزۀ اول مسابقات که این مقام را با غلبه بر رقیبان حاضر در مسابقات یا با شکست دادن مدافع عنوان قهرمانی یا با به دست آوردن بیشترین امتیاز در مجموع رقابتها به دست میآورد
قهرمان 1champion, champواژههای مصوب فرهنگستانبرندۀ مقام اول یا جایزۀ اول مسابقات که این مقام را با غلبه بر رقیبان حاضر در مسابقات یا با شکست دادن مدافع عنوان قهرمانی یا با به دست آوردن بیشترین امتیاز در مجموع رقابتها به دست میآورد