سرعت رشد محصولcrop growth rate, CGRواژههای مصوب فرهنگستانمیزان تجمع مادۀ خشک در واحد زمان در واحد سطح زمین
زلقلغتنامه دهخدازلق . [ زَ ] (ع اِ) جای لغزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : در تردد از تو افتادند خلق در هزیمت کشته شد مردم ز زلق . مولوی .رجوع
زلقلغتنامه دهخدازلق . [ زَ ] (ع مص ) دورگردانیدن کسی را از جای و یکسو کردن . || لغزانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || موی ستردن . (تاج
زلقوملغتنامه دهخدازلقوم . [زُ ] (ع اِ) خشکنای گلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حلقوم و خشکنای گلو. (ناظم الاطباء). حلقوم . (از ذیل اقرب الموارد). || زنخ و چانه . (ناظم الاطباء). ب
زلقةلغتنامه دهخدازلقة. [ زَ ل َ ق َ ] (ع اِ) سنگ تابان . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا
گزلقایهلغتنامه دهخداگزلقایه . [ گ ُ زَ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسفندآباد بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 38هزارگزی شمال خاوری قروه و 9 هزارگزی شمال ندرشه . جلگه سردسیر، د
زلقیلغتنامه دهخدازلقی . [ زَل ْ ل َ ] (اِخ ) شعبه ای از ایل چهارلنگ بختیاری است . رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 76 شود.