زلملغتنامه دهخدازلم . [ زَ ] (ع ص ، اِ) مانا و مشابه در حق و قد و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
زلملغتنامه دهخدازلم . [ زَ ] (ع مص ) خطا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پرکردن آوند و حوض را. || کم کردن بخشش را. || بریدن بینی کسی را. (منتهی الارب ) (
زلملغتنامه دهخدازلم . [ زَ ل َ ] (ع اِ) جانوری است مانند گربه . ج ، ازلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جانوری مانند گربه ٔ اهلی و خردتر از آن . (ناظم الاطباء). || سم شکافته یا
زلم زیمبودیکشنری فارسی به انگلیسیbauble, frill, frippery, gewgaw, gimcrackery, knickknack, toy, trappings, trinket, trumpery