مرکزی، میانی، بطرف وسط
gyrus مرکزی
تایلندی مرکزی
سوزن مرکزی
بدن مرکزی
اسکاتولوژی مرکزی
متمرکز
مرکزی
متمرکز کردن، تمرکز دادن، در مرکز جمع کردن
متمرکز، مرکز گرای، طرفدار تمرکز
central
Central America
central processor
central reservation
central city
pluricentral
حد اکثر
شمال-مرکزی
چندین مرکز
pleurocentral