زیرخردلغتنامه دهخدازیرخرد. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) نام لحنی بود از موسیقی . (برهان ) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). زیربزرگان . زیرخورد. (آنندراج ). زیربزرگان . نام لحنی است از
زیرخوردلغتنامه دهخدازیرخورد. [ خُرْ ] (اِ مرکب ) نام پرده ای از موسیقی که در آخر شب سرایند. (غیاث ). رجوع به زیرخرد شود.