زیاللغتنامه دهخدازیال . (ع مص ) (از «زی ل ») همدیگر جدا شدن . مزایلة مثله . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). زایَل َ مزایلةً و زیالاً. رجوع به مزایلة شود. (ناظم الاطباء). || زاله ع
زیاللغتنامه دهخدازیال . (ع مص ) (از «زول ») مایل گردیدن آفتاب از میانه ٔ آسمان . (از منتهی الارب ). رجوع به زوال شود.