ززلغتنامه دهخدازز. [ زَزز ] (ع مص ) سیلی زدن . (منتهی الارب ): ززه ززا از باب نصر؛ سیلی زد او را و بر پشت گردن وی زد. (ناظم الاطباء). رجوع به دزی ج 1 ص 590 و 591 شود.
جززلغتنامه دهخداجزز. [ ج َ زَ ] (ع اِ) پشم و گیاه و مانندآن بریده و فریزکرده شده . (منتهی الارب ). پشم و گیاه بریده و فریزکرده شده و مانند آنها. (ناظم الاطباء). پشمی که فریزشده
جززلغتنامه دهخداجزز. [ ج ِ زَ ] (ع اِ) ج ِ جِزَّة، به معنی پشم بریده و درهم پیچیده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ج ِ جِزَّة، بمعنی پشم بریده ٔ گوسفند در سال که به پشم دیگ
کززلغتنامه دهخداکزز. [ ک َ زَ ] (ع اِمص ) زفتی . (منتهی الارب ). بخل . (اقرب الموارد). بخل و زفتی ، یقال ذوکزز، ای ذوبخل . (ناظم الاطباء).