carrying

دیکشنری

حمل کردن، بردن، حمل و نقل کردن، بدوش گرفتن

جست‌وجوی دقیق

carrying

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حمل کردن، بردن، حمل و نقل کردن، بدوش گرفتن

جست‌وجوی مشابه

carrying cost

دیکشنری انگلیسی به فارسی

هزینه حمل

carrying into action

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انجام عمل

ظرفیت تحمل 1

carrying capacity

واژه‌های مصوب فرهنگستان

بیشترین شمار جاندارانی که یک محیط معین می‌تواند تحمل کند بی‌آنکه توانایی درازمدت آن در حفظ سطح و کیفیت مطلوب حیات کاهش یابد متـ . ظرفیت بوم‌شناختی ecological c

carryings

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حمل و نقل

بارپذیری 3

load-carrying capacity

واژه‌های مصوب فرهنگستان

میزان بار مجاز در حداکثر فشار باد تایر

جست‌وجوی متن

بهره و هزینه های اضافی در خریدهای قسطی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

carrying charge

عضو رسمی

دیکشنری فارسی به انگلیسی

card-carrying