canterدیکشنری انگلیسی به فارسیقوطی، چهار نعل، گامی شبیه چهارنعل، گردش، مزور، سلانه سلانه راه رفتن، سوار شدن، سواری کردن
counterدیکشنری انگلیسی به فارسیپیشخوان، شمارنده، باجه، بساط، ضربت متقابل، ژتن، ژتون، تلافی کردن، جواب دادن، بالعکس، در جهت مخالف، در روبرو
سرریزکنdecanterواژههای مصوب فرهنگستانظرفی برای جدا کردن دو مایع امتزاجناپذیر یا ذرههای معلق جامد در مایع، پس از تهنشین شدن آنها