29 مدخل
بطری، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن، بیچاره کردن
کارگر، منفجر یاخوردکننده، چیز شکفت انگیز و عجیب
بادی
متشکرم، جای کسی را گرفتن، کمک کردن، بدرد خوردن، واقع
مشغول، مشغول کردن
مشکد، باعجله پیش رفتن
broken, busted, cursive
bankrupt, bust , busted, impecunious, insolvent
busters، منفجر یاخوردکننده، چیز شکفت انگیز و عجیب
Buster Keaton
buster