bulgeدیکشنری انگلیسی به فارسیبجای، تحدب، ورم، صعود، شکم، بالارفتگی، بر امدگی، متورم شدن، جلو دادن، باد کردن
کوهان کِشَندیtidal bulgeواژههای مصوب فرهنگستانبرآمدگیهای قرینۀ تودۀ آب در دو طرف زمین که به علت موقعیت ماه و خورشید نسبت به زمین ایجاد میشود
آماسدیکشنری فارسی به انگلیسیbulge, inflammation, puff, swell, swelling, tumescence, tumidity, turgidity, turgidness
بیرون زدندیکشنری فارسی به انگلیسیbulge, butt, extrude, gush, shoot, jut, lap, swell, obtrude, overhang, project, protrude, spew, stick