روذدشتیلغتنامه دهخداروذدشتی . [ ذَ دَ ] (ص نسبی ) نسبت است به دیهی از دیههای اصفهان که آنرا روذدشت گویند و گمان می رود که این همان دیهی است که رویدشت گفته میشود. (از لباب الانساب )
روذدشتیلغتنامه دهخداروذدشتی . [ ذَ دَ ](اِخ ) محمدبن احمدبن سارةبن جعفر روذدشتی اصفهانی مکنی به ابوعبداﷲ، وی در بغداد سکونت گزید و از ابوسعد مالینی و محمدبن محمدبن مخلد عطار و دیگر
ذودلغتنامه دهخداذود. [ ذَ ] (ع اِ) جماعت سه شتر ماده تا ده یا پانزده یا بیست یا سی یا مابین دو و نه و واحد و جمع در آن یکسان است یا آن جمعی است بی واحد و یا واحد است و جمع آن ا
ذودلغتنامه دهخداذود. [ ذَ ] (ع مص ) راندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) دفع. طرد. || دور کردن . ذیاد. سوق . راندن . چنانکه شتران را. || دفاع و حمایت از حسب و اهل و مان