blastدیکشنری انگلیسی به فارسیانفجار، دم، صدای انفجار، بادزدگی، وزش، باد، جریان هوا یا بخار، صدای شیپور، صدای ترکیدن، ترکاندن
بادبرگردانblast fenceواژههای مصوب فرهنگستانسطوح بازدارندۀ بزرگی از نوارهای افقی چندتایی با مقطع منحنی که سطح مقعر آنها رو به بالا قرار دارد تا جریان گاز موتورهای هواپیمای جت را به سمت بالا منحرف کند