5 مدخل
ذلال . [ ذِ ] (ع اِ) ج ِ ذلیل . چنانکه اذلة. و اذلاّء.
ذلالت . [ ذَ / ذُ ل َ ] (ع مص ) خوار شدن . ذلیل گردیدن . ذُل ّ. ذلت . مذلت .
(ذَ یا ذُ لَ) [ ع . ذلالة ] (اِمص .) خواری ، ذلت .
ذلیل شدن؛ خوار شدن؛ خواری.
حوار کردن , ذليل نمودن , در پستي افکندن , در ذلّت افکندن , به ذلّت کشاندن