ذوجیشانلغتنامه دهخداذوجیشان . [ ج َ ] (اِخ ) یکی از اذواءیمن است پسر تبع الاصغر. او پس از تبع الاصغر اقرن بن ابی مالک پادشاهی یافت . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: مدت پادشاهی او
ذیانیطسلغتنامه دهخداذیانیطس . [ طُ ] (معرب ، اِ) این صورت که در برهان قاطع و بعض لغت نامه های دیگر آمده است غلط و مصحف ذیابیطس است . رجوع به ذیابیطس شود.
ذیعانلغتنامه دهخداذیعان . [ ذَ ی َ ] (ع مص ) آشکاری . ذَیع. ذیوع : ذیعان خبر؛ ذیع و ذیوع آن ، پراکنده و فاش شدن آن . فاش و منتشر و گسترده گشتن خبر. || آشکارا کردن . (تاج المصادرب
ذیفانلغتنامه دهخداذیفان . (ع مص ) خرامیدن و زود رفتن شتر. (زوزنی ). (در کتب دیگر دسترس ما دیده نشد).