ذذانَ الجماعاتِ المتطرِّفةدیکشنری عربی به فارسیگروههاي تندرو را محکوم کرد , دسته هاي افراطي را سرزنش (محکوم) کرد
ذوذوائبلغتنامه دهخداذوذوائب . [ ذُ ءِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) گیسووران . دنباله داران . ج ِ ذوذوابة. رجوع به ذوذوابة شود.