battleدیکشنری انگلیسی به فارسینبرد، جنگ، مبارزه، مصاف، نزاع، جدال، پیکار، رزم، محاربه، زد و خورد، جنگ کردن
نبردbattleواژههای مصوب فرهنگستانمنازعه و درگیری گسترده و کوتاهمدت بین نیروهای مسلح دو کشور در زمین و هوا و دریا
battlegroundsدیکشنری انگلیسی به فارسیمیدان های نبرد، نبردگاه، میدان جنگ، رزمگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد
battlegroundsدیکشنری انگلیسی به فارسیمیدان های نبرد، نبردگاه، میدان جنگ، رزمگاه، عرصه منازعه، میدان جنگ/میدان نبرد
رزمآراییorder of battleواژههای مصوب فرهنگستانشناسایی و جمعآوری اطلاعات و توانمندی و ساختار فرماندهی و امکانات جابهجایی نفرات و واحدها و تجهیزات نیروی نظامی