badدیکشنری انگلیسی به فارسیبد، خراب، مضر، زشت، نامساعد، فاسد، شوم، بد اخلاق، شریر، بدکار، لاوصول، بی اعتبار، نا صحیح، زیان اور، بد خو، سرهم بند، مهمل
بات1botواژههای مصوب فرهنگستان1. برنامهای رایانهای که برای انجام وظایفی، مانند جمعآوری یا حذف ابردادهها از وبگاهها یا بهروزرسانی صفحة وب بهصورت خودکار یا تعامل خودکار، در یک اتاق گفتوگو نوشته میشود 2. روباتی که در بازیهای رایانهای برخط پربازیگر، وقتی بازیگر خودش در بازی نیست، در فرایندهای تکراری که نیاز به تصمیمگیری
باد صدوبیستروزهbad-i-sad-o-bistroz, wind of 120 daysواژههای مصوب فرهنگستانبادی قوی با منشأ موسمی (monsoon) که در منطقۀ سیستان از سمتهای شمالغرب تا شمال ـ شمالغرب میوزد متـ . باد سیستان seistan
سمت ـ سرعتنمای نیمرخ بادVAD wind profile, VWPواژههای مصوب فرهنگستاننیمرخ زمان- بلندای بُردار افقی حاصل از روبش (scanning) رادار داپلر با استفاده از الگوریتم/ خوارزمی سمت- سرعتنما
وبباتweb bot, web spider, web crawler, web robotواژههای مصوب فرهنگستانبرنامه یا دستورگانی برای نمایهسازی وبگاهها که بهمنظور مرور صفحات وب جهانی بهصورت سامانمند نوشته شده است
نشان خودروbonnet badge, hood badgeواژههای مصوب فرهنگستاننشان یا نام خودروساز که بر روی درِ موتور نصب میشود
زشتگویش خلخالاَسکِستانی: bad دِروی: bad شالی: zəšt کَجَلی: zešt کَرنَقی: bad کَرینی: bad کُلوری: bad گیلَوانی: bad لِردی: zəšt
بداخلاقگویش خلخالاَسکِستانی: bad axlâq دِروی: bad axlâq شالی: bad axlâq کَجَلی: bad-axlâq کَرنَقی: bad axlâx کَرینی: bad axlâq کُلوری: bad axlâq گیلَوانی: bad axlâq لِردی: bax axlâq